چند برگ پوسیده ی مستاصل
چند دوراهی بیابانی بی انتها
آدم های نیامده می آیند
و آدم هایی
معطل پشت دروازه های سیاره ی حرام زاده
همچنان ناخن انگشت های اشاره شان را
با دندان های سپید رنگ پریده
می گزند
با چشم های بسته
اشک می ریزد
با موهای بلند
سپید و یکدست
و ناخن های کوتاه دست چپش
با اشاره های گنگ مردد
آسمان را شیار شیار می کنند
آتش سیگارهایم تلخ
و پیشانیم
هنوز همان طور داغ . . .
چند قطره آب خاکی چرک رنگ
چند دوراهی بیابانی بی انتها
باز آرام
رسیده است .
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
7 یادداشت :
دلم هی میگیرد
و سیگارهایم
...
سیگارهایم انگار تلخی بودن و نبودن را داد میزنند
...
هوای فریاد دارم
دلم داره میترکه
بودای ِ بيچاره ی بد بخت.....
paeezzzze aram !
شهر نفرين شده من هميشه همراه من است
حتي در كوير
مانده ام در راه...
همهاش همین؟
این جا هم نیسیتید که..
پشت بودای پارک جمشیدیه نوشته :
تو نیستی
پرسیدن ندارد البته...حتما ندیدید...
خوبی عزیز نادیده ام؟
غیبتت طولانی شده
Post a Comment
خانه >>